به نام خدا
سلام عليكم
به نكات مفيدي اشاره فرموديد. در نقد، مغالطه هاي فراواني صورت مي گيرد. در كتابي در زمينه منطق از انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ديدم كه انواع متعددي از آنها ياد شده است.
آري! نظر به اين كه نقدها دوستانه نيست و حب ها و بغض ها و عواطف و احساسات نيز در آن مدخليت دارد، موجب مي شود كه:
اولاً، ناقد فقط عيب و نقص ببيند و جهات مثبت را از نظر دور دارد. سعي مي كند، تناقض فهمي كند.
ثانياً در بيان هم اين عواطف و احساسات و حب ها و بغض ها را نشان مي دهد. به جاي اين كه به نقد سخن بپردازد، به لجنمال كردن صاحب سخن مي پردازد.
ناقد نبايد با سوء ظن به موضوع مورد نقد نگاه كند؛ بلكه بايد تا مي تواند آن را حمل بر صحت كند. به هر حال اخلاق اسلامي در اينجا هم كاربرد دارد.
ناقد نبايد به گونه اي خصمانه سخن بگويد كه گويا با دشمنش هم سخن است. حتي با دشمن هم معنا ندارد كه خصمانه سخن گفت؛ مگر در جايي كه سخن خصمانه تأثير مثبتي داشته باشد. طعن و لعن كسي كه نظر مخالف دارد، جهد العاجز است.
اطلاع ناقص از موضوع داشتن از سويي و ضميمه كردن آن اطلاعات ناقص با اطلاعات نامربوط از بزرگترين عوامل بدفهمي سخن ديگران است. در تفسير آيات و روايات نيز همين دو مشكل وجود دارد. مفسر اگر نكوشد، همه اطلاعاتي را كه همراه آيات در عصر نزول يا همراه روايات در عصر صدور بوده است، فراهم كند و تمام اطلاعاتي را كه همراه آن آيات و روايات در عصر نزول و صدور نبوده است، كنار گذارد، اغلب به فهم غلط از آيات و روايات ميرسد.
بيش از اين رودهدرازي نكنم.
بايد عاشق بود و نقد عاشقانه كرد.
عاشق باشيد.