• وبلاگ : صهباي انديشه
  • يادداشت : او مهربان نيست ؟؟؟!!!!!!!!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 15 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ط.مخبر 

    به نام خدا

    سلام.اميدوارم كه كسالتتون به لطف خدا بر طرف شده باشه.

    واقعا لذت مي برم از اين همه پويايي كه تو وبلاگتون موج مي زنه.گر چه براي شما سبب زحمت مي شه ولي من هم سوال دارم.

    آنچه جناب خسرو فرمودند مربوط نمي شه به اون چيزي كه من هم پرسيدم؟اين حرف من جنبه ي اعتراض نداره و فقط سواله -البته الآن-خب چرا جهان طوري آفريده نشد كه همچين الزامات تلخي همراهش نباشه؟اگر فردي تر بهش نگاه كنيم مي شه همين كه چرا خداوند نمي تونه-نه اعوذ بالله از روي عجز بلكه شايد به دلايل عقلي-صلاح من را در چيزي قرار بده كه دوست دارم؟

    مثل هميشه ممنونم.

    التماس دعا

    در پناه حق

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خواهر بزرگوارم سلام

    حضورتان را گرامي ميدارم .

    حتما تا كنون جواب برادرمان آقا خسرو را در زمينه آخرين سؤالشان مطالعه كرده ايد . اميدوارم جوابتان را گرفته باشيد . اما به اجمال و اختصار سؤال شما رو هم به شكل يك برهان منطقي جواب مي دم :

    1- علم ما وصف وجود ماست و چون وجود ما محدود است علم ما هم محدود خواهد بود .

    2- محدوديت علم ما موجب مي شود كه با عدم احاطه كامل بر مضاّر و منافعمان گاهي مضّارمان را به جاي منافعمان طلب مي كنيم .

    3- اگر خداوند بنا بود همواره صلاح ما را در خواسته هاي ما قرار دهد لازم ميامد كه مضاّر ما هم منافعمان باشد .

    4- اجتماع ضرر و منفعت در شيء واحد و از جهت واحد اجتماع ضدين است و اجتماع ضدين محال است .

    در نتيجه چنين سؤالي كه لازمه آن اجتماع ضدّين است از پايه خطا است.

    اميدوارم بتوانيد با تحليل اين برهان به پاسختان برسيد .

    موفق باشيد و سر بلند .

    يا حق