به نام خدا
سلام عليكم
من آنچه از مكتب تفكيك شنيده بودم، اين بود كه هر كدام از شريعت و فلسفه و عرفان مباني و منابع و روش تحقيق خاص خودش را دارد و لذا نبايد آنها را با هم در آميخت. اگر اين باشد، سخن بيراهي نيست؛ اما شما فرموديد كه «معتقدان به آن چنين مي انديشند که انديشه هاي فلسفي و عرفاني نمي تواند مبيّن آموزه هاي اسلامي باشد و نبايد باورهاي به دست آمده از طريق فلسفه و عرفان را انديشه اسلامي تلقي کرد.» تا آنجا كه به تكفير و تفسيق مخالفان خود ميپردازند. نميدانم. به هرحال اطلاعاتم كافي نيست و حتماً اين كتاب ميتواند، مطالب مفيدي در اختيار بگذارد.
من مشكلي كه در اهالي فلسفه و عرفان ميبينم، اين است كه وقتي وارد وارد نصوص ديني مثل آيات و روايات ميشوند، آيات و روايات را بر اساس همان پيشفرضهاي فلسفي و عرفاني خود توجيه ميكنند و به تعبير علامه طباطبائي در مقدمه تفسيرش باورهاي فلسفي و عرفاني را بر آيات و احاديث تطبيق به تعبيري تحميل ميكنند. شايد دغدغهاي كه برخي را به مكتب تفكيك سوق دادهاست، همين آفت بوده باشد.
خداي بر توفيقات شما بيافزايد.