• وبلاگ : صهباي انديشه
  • يادداشت : از نقد تا تخريب (قسمت آخر )
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام مجدد.

    متاسفانه مشكل همينجاست. شما در بخشي از صحبت هاتون مي فرماييد: ((اما آن هنگام كه نظريه اي كه صحت آن قطعي و برهان بردار نيست)). سوال من اينه كه: كدام نظريه در تاريخ صحتش قطعي بوده؟ مثلا در قانون آيين دادرسي كيفري كشور ما اومده كه شاهد بايد طهارت مولد داشته باشه. به نظر شما اگر شاهد طهارت مولد نداشته باشه مشكلي ايجاد ميشه؟ بعضي ها مي گند كه ممكنه از لحاظ ژنتيكي مشكلي داشته باشه كه اونهم ميگن ممكنه(!) و قطعي نيست. اما همين امر كه قطعي نيست بدون در نظر گرفتن اين موضوع و تنها به سنديت احكام شرعي به عنوان قانون مطرح ميشه! پس چطوره كه در اين مورد قطعي بودن يا نبودن مهم نيست(تا جايي كه حتي تبديل به قانون ميشه) اما در مورد نظرات مثلا دگر انديشان چون بعضي ها استدلالشون بر اين هست كه ممكن مفسده اي در اجتماع داشته باشه(!) نبايد جنبه همگاني پيدا كنه!

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دوست خوبم سلام

    ممنونم كه دوباره براي مطالعه نوشته برادرتان وقت گذاشتيد .

    شايد من در بيان مطلبم قصور كردم ، منظورم از نظريه اصطلاح علمي اون نيست بلكه همان ( نظر ) است و البته هر نظري اگر برهان بردار بشه و برهاني صحيح براي آن اقامه بشه قطعي خواهد بود مگر اين كه شما نسبت به اصل اين كه چيزي برهان بردار باشه يا نه اشكال داشته باشيد و يا در ارزش برهان ترديد داشته باشيد كه آنوقت حلّ اين مشكله علمي قطعا مجال ديگري مي خواهد .

    اما نكته اي كه فرموده بوديد :

    بدون اين كه بخوام گفتگوي حقوقي كنم و به اثبات يا ردّ اون نكته حقوقي كه فرموديد بپردازم عرض مي كنم كه در امور فقهي فرمول علم چنين است كه فقيه تابع ادله فقهي است نه دلائل ژنتيكي و غير آن و چنين فرمولي هم بر اساس يك سلسله براهين اصولي قطعي است . اين كه چرا چنين شرطي لحاظ شده و چه دليلي براي لحاظ شدن اين شرط وجود داره يك مسئله علمي ديگر است كه به فلسفه احكام بازگشت مي كنه و بايد در اون حوزه كشف بشه بنا بر اين ارتباطي به فتواي فقهي آن ندارد.

    اگر از دليل فقهي واجب بودن طهارت مولد براي شاهد فهم و استنباط بشه فقيه بر اساس فرمول علمي چاره اي جز بيان اين شرط در فتوا و حكم شرعي ندارد اما اينكه آيا از منابع شرعي چنين شرطي به عنوان شرط صحت شهادت شاهد استنباط مي شه يا نه امري علمي و فقهيه كه در جاي خودش جاي بررسي و تأمل داره وحتا ممكنه با تأمل مجدد به نتيجه ديگري برسيم .

    اما درباره نكته دومي كه فرموده بوديد عرض كنم كه شما عمل عده اي را به پاي اسلام ننويسيد ! به شما حق مي دم كه نسبت به برخي از اين امور اعتراض داشته باشيد اما اين كه رفتار بعضي از كسان نشان دستورات اسلامي باشه فكر قابل اعتمادي نيست .

    از سوي ديگه اگر قرار باشه حوزه مسائل علمي با انگيزه هاي عملي اجتماع در هم آميخته بشه و هر حرفي هر كجا زده بشه جامعه با هرج و مرج رو برو خواهد شد .

    من هم معتقدم كه به دگر انديشان بايد اين فرصت را داد كه در محافل علمي و با حضور مخاطبان عالم و بي غرضي كه توان تحليل انديشه هاي اونها را دارند حرفها و نظرهاشون را بيان كنند بي آنكه از تعقيب قضائي يا چيز ديگري وحشت داشته باشند و حتما هم براي منتقدين آنها هم همين فرصت را بايد مهيا كرد .بايد دانش جويان و طلاب ما بتوانند از چنين فضايي برخوردار باشند تا بتوانند رشد كنند ؛ ولي باور ندارم كه به عنوان آزادي انديشه افكار بسيط انسانهاي عادي را در معرض هزار جور شك و شبهه و نظر گوناگون قرار بدهيم و اونها رو دچار سردر گمي كنيم .

    مسئولين هم نبايد به بهانه دلسوزي براي جامعه اين امكان رااز حوزه ها و دانشگاه ها سلب كنند .البته نا گفته نمانه كه من فكر مي كنم خيلي از اين بگير و ببندها جنبه سياسي داره و نه جنبه علمي . جواب حرف علمي حرف علميه نه ... ( البته اگر حرف علمي بزنن ) .

    به هر روي از توجهتون بي نهايت ممنونم . سربلند باشيد .

    يا حق