دو نظر ، یک قضاوت ( قسمت پایانی )
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای بهرامی سلام
از این که می خواهید قبول زحمت کنید و در فرصت مناسب پاسخی درخور ارائه کنید ممنونم. اما من به این زحمت راضی نیستم .
بسیار کوشیدم تا بحث را از گفتمانی متخاصم به گفتگویی دوستانه سوق دهم اما هر بار در نوشته هایتان با الفاظی مانند آنچه اینبار مرقوم فرمودید ( البته شما حوزویها زیاد نگران نباشید!) و نیز نکاتی مانند : ( نهایتا مردم خواهرانشان را برا همدیگر صیغه کنند و طبعا ناگفته پیداست سهم دوستان عزیز و همکاران .... در این معاملات چیست و چه خواهد بود! پس شما حق دارید از این تفحش سیستماتیک زشت و ظاهرا مشرع دفاع نمایید ) راه مباحثه را به سوی مخاصمه و جدل منحرف ساختید .
گفتگوی من و شما نه محاجّه میان حوزه و دانشگاه بود و نه میدان برتری جوئی یکی از ما بلکه امید بود که اظهار نظرهایی دوستانه و علمی باشد که من متوقع بودم در شبکه اجتماعی دانشگاهیان کشور دوستانی چون شما به آن پایبند باشند ، اما دریغ .
برادرم ، نه من حوزه و نماد آن هستم و نه شما دانشگاه و نماد آن ، نه من تفکر اسلامی را نمایندگی می کنم و نه شما اندیشه دانشگاهی را ، چه لزومی داشت این همه نیش و کنایه به جای ....
با تمام احترامی که به عنوان یک انسان ، هموطن و دوست برایتان قائل هستم از ادامه بحث خویش را معذور می دارم . فکر می کنم آنچه تا امروز میان ما گذشت برای صاحبان خرد کافیست تا در میان اندیشه من و شما به داوری بنشینند و البته داور نهائی خدای بزرگ است .
هر کجا هستید از خدای بزرگ برایتان سلامتی طلب می کنم و با علم به آنچه ممکن است در ذهن شریف شما و یا برخی دوستان در خصوص استنکاف من از ادامه این گفتمان بگذرد ، از ادامه این گفتگو منصرف می شوم چرا که رنج اتهامها را تحمل پذیر تر از نیش و کنایه هایی می دانم که به رو در رو قرار گرفتن صف دانش آموختگان حوزه و دانشگاه می انجامد .
در پناه خدای بزرگ بالنده باشید .
کلمات کلیدی :
» نظر