باز هم حجاب !
چند روز پیش گذرم به نمایشگاه کریمه که در حرم کریمه اهل بیت ، فاطمه معصومه (س) برگزار شده بود افتاد. در گوشه ای از نمایشگاه و در غرفه آسیب شناسی زیارت تصاویری که برخی از آنها با کاغذ پوستی پوشیده شده بودند نظرم را جلب کرد .برخی تصاویر مربوط به حرکتهای عامیانه و بی اساسی بود که به نام اظهار اردات یا توسل و ... در بین دوستان اهل بیت به غلط رایج شده و برخی هم مربوط بود به جریان حجاب . من هم معتقدم که باید آداب حضور در حرم مطهر و مکانهای محترم را پاس داشت و تا جائی که مقدوره اجازه نداد که آن محیط ها با جلوه های محسوسی از ساده انگاری دستورات دینی از کارکرد خودش خارج بشه و به جای آنکه محلی برای درک عظمت ربوبیت خدا و ذل عبودیت بندگانش باشه تبدیل به چیز دیگری بشه . از این جهت هم با اصل اون غرفه موافقم و تلاش پدید آورندگانش را ستایش می کنم .
مسئله حجاب در اون غرفه به عنوان پر رنگ ترین جلوه آسیب شناسی زیارت مطرح شده بود و شاید به جرأت بتوانم بگم 80% از تصاویر، مربوط به این مسئله بود. همین تأکید موجب شد تا دوباره به فکر فرو برم و از خودم بپرسم چرا بی حجابی یا بد حجابی ؟ انتقاد به جاست اما چرا اینجوری ؟! چرا وقتی می خواهیم با این مشکل فردی و اجتماعی روبرو بشیم فقط با کلماتی نظیر آنچه در عکسها می بینید حرف می زنیم و آدمها خصوصا جوانها و نوجوانها را متهم به بی مبالاتی و بعضا بی دینی می کنیم ؟ آیا فقط مردم مقصرند ؟! آیا ما ، جامعه معتقد و متدینمون ، سیستم تبلیغات دینی مون ، رسانه های جمعی مون، مساجدمون ، مدارسمون ، دانشگاه ها و حوزه هامون به وظیفه تربیتی خودشون در مورد حجاب عمل کرده اند ؟
من معتقدم و شدیدا هم معتقدم نه !
بیشترین فراوانی بدحجابی یا بی حجابی مربوط به کسانی است که تقریبا بین سنین 14 تا 35 سال هستند . خوب یا بد ، خوشمون بیاد یا نیاد باید بپذیریم که بخش عمده ای از این گروه کسانی هستند که بیشترین ایام عمرشون را در سیستم های آموزشی ، تربیتی و اطلاع رسانی دوران انقلاب سپری کرده اند. نا آگاهی یا آگاهی از مسائل دینی ، بی انگیزگی یا انگیزمند بودن آنان نسبت به رعایت قوانین اسلامی اگر نه در تمامیت خویش در بخش اعظمی از آن به کاستی ها بلکه بی توجهی ها و سهل انگاری های آموزشی و پرورشی ما بر می گردد . بیاین از خودمون و از همه مسئولین فرهنگی جامعه اسلامی مون بپرسیم در طول سالهایی که از ایام دفاع مقدس میگذره درباره ترویج فرهنگ حجاب چه کار کردیم ؟ چند ساعت برنامه رادیو تلوزیونی درست ، نه شعاری و دستوری برای ترویج فرهنگ حجاب ساختیم ؟ چند فیلمنامه و نمایشنامه داریم که به روشن کردن دلایل ضرورت و بایستگی حجاب پرداخته باشه؟ ارشاد عریض و طویل ما در تمامی دوره ها ( که تحت تصدی گروه های مختلف اعم از اصول گرا و دوم خردادی و چپ و راست بود ) از چند کارگردان ، فیلمنامه نویس ، آهنگساز و ... حمایت ویژه کرد تا در مسیر ترویج اندیشه حجاب برنامه سازی کند ؟ در متون درسی دبستان تا دانشگاه چند متن به درد بخور و کاربردی درباره توجیه ضرورت حجاب گنجانیده شده ؟ چند نفر طراح لباس متعهد به اندیشه اسلامی بار آورده ایم که در برابر دنیای هزار رنگ مد اروپا و آمریکا لباسی مناسب فرهنگ و شخصیت اسلامی و ایرانی جوانان ما طراحی کنند ؟ و اگر طراحی کردند چقدر حمایتشان کردیم ؟ اگر احیانا حرفی هم با نسل جوان جامعه در این بین زده شده چقدر مطابق با فطرت آدمها بوده و با چه زبانی گفته شده ؟ باز هم بپرسم ؟!!!
این هرگز کافی نیست که بد حجابی یا بی حجابی را به گردن تبلیغات استکبار جهانی بیندازیم و گرایش غریزی آدمها را بهانه شانه خالی کردن از بار مسئولیت خودمون قرار بدهیم . من نمی گویم دشمنان فرهنگ اسلامی بیکار نشسته اند اما آیا این همه گستردگی تأثیر محصول فعالیتهای آنهاست و قدرت فوق العاده آنها توانسته تمام تلاشهای ما را در این زمینه خنثی کند؟ اگر اینطور باشه که باید به دشمن آفرین گفت و به حال خودمون تأسف خورد . اما من اینطور فکر نمی کنم .من فکر می کنم ما هیچ چاره ای جز پذیرفتن کمی ها و کاستی های خودمان نداریم و به همین میزان هم معتقدم جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم منفعته.
به نظر من سامان دهی امر حجاب برنامه ای منسجم ، همه جانبه و کارشناسی شده می خواهد که می باید فارغ از سیاسی بازی و صرفا به عنوان یک امر فرهنگی ملی به آن پرداخت . به عنوان مرکز ثقل این برنامه بایسته است که خودمون رو روی مراکز آموزش عمومی و مهمتر از همه روی نهاد آموزش و پرورش متمرکز کنیم . چرا که درصد مخاطب این نهاد از تمام مراکز آموزشی دیگر بیشتر است و عملا ما یک فرصت 13 ساله داریم که از بهترین سالها، روزها و ساعات یک فرد تشکیل شده است . اگر مسئولین محترم فرهنگی در سطوح کلان با استفاده از متخصصین کارآمد و متعهد برنامه ای مناسب برای آموزش معارف اسلامی تدارک ببینند ( باز هم تأکید می کنم ، نه آنچنان که الان هست ، بدین پایه شعاری و خسته کننده و ناکارآمد ) و سعی کنند با توجه به روانشناسی رشد و توان علمی – فکری مخاطبان گوناگون در مقاطع مختلف تحصیلی آن برنامه را کاربردی کنند می شود به حل این مشکل در نسل آینده امید داشت و گرنه با دستور العمل و بخشنامه و قانون نمی شود کسی را به رعایت دستورات دین معتقد کرد .
از سوی دیگر رسانه ها نیز در برنامه ای هماهنگ می بایست به اندیشه عمومی درباره چالشهایی که فراروی مسئله حجاب وجود دارد پاسخی قانع کننده بدهد و نیز با استفاده از روشهای آموزش غیر مستقیم مانند تأتر ، سریال ، فیلمهای سینمائی ، موسیقی های مناسب و ... و با زدودن زنگارهای تعصب از سویی و لاابالی گری از سویی دیگر چهره حقیقی و قرآنی حجاب را برای همگان بازنمائی کند . آنچه امروزه در اغلب نمایشهای تلوزیونی و سینمائی مشاهده می شود جریانی است به شکلی غیر مستقیم که محجب بودن ( خصوصا چادری بودن ) را نشانه بی سوادی ، عقب افتادگی و املیسم فرهنگی نشان می دهد و گرایش به حجابهای شاید نه چندان حجاب را لازمه فرهیختگی ، امروزین و روشنفکر بودن ، تحصیل کرده گی و تشخص اجتماعی .
آیا با چنین اوضاعی منصفانه است که از جوانان و نوجوانان جامعه مان متوقع باشیم این همه تعارض میان حرف و عمل را نادیده بیانگارند و بی توجه به آنچه مستقیم یا غیر مستقیم توسط رسانه ها و اجتماع از آنان خواسته می شود راهی صحیح را انتخاب کنند ؟ با کدام ابزار انتخاب ؟
باور کنید نسلی مظلومتر از نسل جوانان امروزمان نمی شناسم !
مطلب کوتاهی هم در نقد روش برخوردهایمان با این مسئله در سرای اندیشه نوشته ام که شما را به مطالعه آن نیز دعوت می کنم .
کلمات کلیدی :
» نظر