دو نظر ، یک قضاوت ( قسمت دوم )
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست من سلام
وجود قانون ( گذشته از منشاء پیدایش وحیانی یا غیر وحیانی آن ) در هر امری از ضرورتهای عقلانی است . هیچ انسان عاقلی یافت نمی شود که به بی قانونی و آنارشیم تن بدهد و یا آن را مجاز بشمارد .
آنچه از آن با عنوان چند لفظ عربی یاد کردید در حقیقت قانون شرعی دین مبین اسلام است . اگر منظورتان از نقدی که داشته اید آزادی بی قید و شرط است آنوقت باید بپذیرید که لازمه سخنتان آنارشیسم جنسی و هرج و مرج اجتماعی است و اگر منظورتان چیزی غیر از این است باید کمی واضح تر توضیح می دادید .
عناوین حلال یا حرام که در فقه اسلامی رایج است در روح خود چیزی منحصر به اسلام نیست تا شما تصور کنید چند جمله عربی حلال را حرام می کند یا بالعکس. بلکه در تمام قوانین دنیا کاری که از راهکارهای مشخص آن قانون انجام می شود مجاز (حلال ) شمرده شده و اگر همان کار از طریق غیر قانونی به انجام رسد غیر مجاز ( حرام ) شمرده می شود .
حتی در همان غرب که بی بند و باری روابط اجتماعی اش فریاد دانشمندان دلسوز همان اجتماع را هم بر آورده است و شما آن را غیر ریاکارانه خوانده اید همه چیز به سادگی که شما گفته اید نیست . در آن فرهنگها نیز اگر شما خارج از چارچوبهای پذیرفته آنان ( فارغ از صحت یا سقم آنها ) به کاری دست بزنید - کاری مانند همین روابطی که فرمودید - خواهید دید که شما را مجرم تلقی می کنند و این یعنی این که آن عمل غیر مجاز بوده است .
پس این قانون است که کاری را مجاز و کاری را غیر مجاز می کند نه چند جمله فارسی یا عربی .آن الفاظ خودشان هیچ اعتباری ندارند بلکه از آن جهت که گویایی اجرای قانون اسلامی هستند که موجب حلال شدن (مجاز شدن) رابطه ای می شوند معتبر شناخته می شوند .
نکته دیگر این که چه کسی گفته است که اگر دو نفر را به زور عقد کردند دین رابطه آنها را حلال می شمارد ؟ شما از کجا و با چه علمی چنین افترایی را به قانون اسلام می بندید؟ جهت مزید اطلاعتان عرض می کنم اگر دختر و پسری به ازدواج با هم رضایت نداشته باشند عقد شرعی میانشان محقق نشده و آنها زن و شوهر نخواهند بود . بله اگر بعد از اجرای عقد به آن رضایت بدهند عقد صحیح است اما اگر رضایت ندهند هیچ کس حتی اولیاء دختر نمی توانند او را به ازدواج با کسی مجبور کنند .
اگر در جامعه مسلمین برخی تخلفها از آن نمونه که شما فرموده اید مشاهده می شود محصول جهالت ، تعصب و بی دینی ماست نه قانون اسلام . آیا شما می توانید قانون ثبت املاک را به اتهام این که در برخی معاملات ملک شخص را با زور از دستش در می آورند نا کارآمد بدانید ؟ قانون اسلام عقد را با رضایت زوجین صحیح می داند حالا اگر کسانی بدون رضایت آنها ، آنان را به عقد ازدواج مجبور می کنند این چه ارتباطی با قانون دارد ؟
اما عشقی که فرمودید معیار صحت ارتباط است . چه معیاری برای وجود آن عشق دارید ؟ چگونه می توانید معیاری کلیِ و جامع ارائه کنید که بر اساس آن بتوان جامعه ای را در خصوص این گونه روابط اداره کرد؟ با چه معیار سنجشی می توانید عشق را از هوس جدا کنید ؟
من منکر ضرورت وجود عشق در روابط زوجین نیستم و بلکه آن را لازم می دانم اما برادر من کمی فکر کنید ! عشق احساسی درونی است و رابطه رفتاری بیرونی ؛ چگونه می خواهید بفهمید که همه کسانی که روابطی را با دیگران برقرار می کنند بر معیار عشق عمل کرده اند ؟ اگر روزی دختری شکایت کند که من با عشق وارد رابطه با فلان آقا نشدم و آن آقا ادعا کند که دختر کاذب است چه معیاری می تواند حق را مشخص کند ؟ چگونه می توانید یکی را کاذب و دیگری را در ادعایش صادق بدانید ؟ آیا نمی شود ریاکارانه به عشق تظاهر کرد و بعد از کامجویی طرف رابطه را سر خورده و شکست خورده رها کرد ؟ آیا نمی بینید که چه بسیار با سوء استفاده از همین شعار زیبا جوانان و نوامیس من و تو را به مسلخ هلاکت برده اند و به هزاران هزار آلودگی جسمی و آسیب روانی مبتلا کرده اند ؟
و آخر این که کسانی که ولو از دور دستی بر آتش علوم فقهی دارند می دانند که غذا پختن ، شتشو کردن و سایر خدماتی که خانمها انجام می دهند ( نه فقط خانمهای مسلمان که همه خانمهای دنیا )در اسلام به عنوان وظیفه واجب آنها نیست . اگر آنان چنین وظایفی را به عهده می گیرند در حقیقت محبتی است که به خانواده خویش می کنند و بر تک تک افراد خانواده لازم است که کمک کار آنان و قدر دان محبتشان باشند . مشکل این جاست که ما با چیزی دشمنی می کنیم که آن را نمی شناسیم . به فرمایش امام علی(ع) : مردم دشمن نادانی های خویش اند .
و چه کسی گفته است زنی که در خارج خانه کار می کند لزوماً بهتر از بانویی است که در خانه مسئولیت امنیت و آسایش خانواده را بر دوش گرفته است ؟ نه در خانه ماندن نقیصه است و نه خارج از خانه بودن فضیلت ؛ هر چیز به جای خویش نیکوست . گاهی باید از خانه خارج شد و گاهی باید خانه را بر کار در محیط های اجتماعی ترجیح داد.
احتمالا نوشته مرا با دیده تآمل و بی طرفانه نخواهید خواند اما امیدوارم در این مورد اشتباه کنم . امیدوارم کمی انصاف به خرج بدهید و آنچنان که شایسته فردی با موقعیت علمی شماست ( مدرس فیزیک ) با آن مواجه شوید . البته اصرار و البته توقع هم ندارم که حرفهایم را بپذیرید اما از جایگاه علمی شما این توقع را دارم که در آن با دیده علم و تحقیق و عقل بیاندیشید.
موفق باشید .
کلمات کلیدی :
» نظر