• وبلاگ : صهباي انديشه
  • يادداشت : از نقد تا تخريب (قسمت آخر )
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    ((...من هم معتقدم كه به دگر انديشان بايد اين فرصت را داد كه در محافل علمي و با حضور مخاطبان عالم و بي غرضي كه توان تحليل انديشه هاي اونها را دارند حرفها و نظرهاشون را بيان كنند بي آنكه از تعقيب قضائي يا چيز ديگري وحشت داشته باشند و حتما هم براي منتقدين آنها هم همين فرصت را بايد مهيا كرد .بايد دانش جويان و طلاب ما بتوانند از چنين فضايي برخوردار باشند تا بتوانند رشد كنند ؛ ولي باور ندارم كه به عنوان آزادي انديشه افكار بسيط انسانهاي عادي را در معرض هزار جور شك و شبهه و نظر گوناگون قرار بدهيم و اونها رو دچار سردر گمي كنيم .

    مسئولين هم نبايد به بهانه دلسوزي براي جامعه اين امكان رااز حوزه ها و دانشگاه ها سلب كنند .البته نا گفته نمانه كه من فكر مي كنم خيلي از اين بگير و ببندها جنبه سياسي داره و نه جنبه علمي . جواب حرف علمي حرف علميه نه ... ( البته اگر حرف علمي بزنن ) )).

    لذت بردم.

    با درود

    سلام
    ياد دانشگاه علامه بخير
    موفق باشيد
    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دوست خوبم سلام

    دانشگاه علامه ! بله يادش به خير !

    اما كاش خودتون رو هم جوري معرفي مي فرموديد كه من هم يادم بياد .

    به هر حال بزرگواري كرديد تشريف آورديد.

    هر جا كه هستيد موفق باشيد .

    يا حق

    سلام مجدد.

    متاسفانه مشكل همينجاست. شما در بخشي از صحبت هاتون مي فرماييد: ((اما آن هنگام كه نظريه اي كه صحت آن قطعي و برهان بردار نيست)). سوال من اينه كه: كدام نظريه در تاريخ صحتش قطعي بوده؟ مثلا در قانون آيين دادرسي كيفري كشور ما اومده كه شاهد بايد طهارت مولد داشته باشه. به نظر شما اگر شاهد طهارت مولد نداشته باشه مشكلي ايجاد ميشه؟ بعضي ها مي گند كه ممكنه از لحاظ ژنتيكي مشكلي داشته باشه كه اونهم ميگن ممكنه(!) و قطعي نيست. اما همين امر كه قطعي نيست بدون در نظر گرفتن اين موضوع و تنها به سنديت احكام شرعي به عنوان قانون مطرح ميشه! پس چطوره كه در اين مورد قطعي بودن يا نبودن مهم نيست(تا جايي كه حتي تبديل به قانون ميشه) اما در مورد نظرات مثلا دگر انديشان چون بعضي ها استدلالشون بر اين هست كه ممكن مفسده اي در اجتماع داشته باشه(!) نبايد جنبه همگاني پيدا كنه!

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    دوست خوبم سلام

    ممنونم كه دوباره براي مطالعه نوشته برادرتان وقت گذاشتيد .

    شايد من در بيان مطلبم قصور كردم ، منظورم از نظريه اصطلاح علمي اون نيست بلكه همان ( نظر ) است و البته هر نظري اگر برهان بردار بشه و برهاني صحيح براي آن اقامه بشه قطعي خواهد بود مگر اين كه شما نسبت به اصل اين كه چيزي برهان بردار باشه يا نه اشكال داشته باشيد و يا در ارزش برهان ترديد داشته باشيد كه آنوقت حلّ اين مشكله علمي قطعا مجال ديگري مي خواهد .

    اما نكته اي كه فرموده بوديد :

    بدون اين كه بخوام گفتگوي حقوقي كنم و به اثبات يا ردّ اون نكته حقوقي كه فرموديد بپردازم عرض مي كنم كه در امور فقهي فرمول علم چنين است كه فقيه تابع ادله فقهي است نه دلائل ژنتيكي و غير آن و چنين فرمولي هم بر اساس يك سلسله براهين اصولي قطعي است . اين كه چرا چنين شرطي لحاظ شده و چه دليلي براي لحاظ شدن اين شرط وجود داره يك مسئله علمي ديگر است كه به فلسفه احكام بازگشت مي كنه و بايد در اون حوزه كشف بشه بنا بر اين ارتباطي به فتواي فقهي آن ندارد.

    اگر از دليل فقهي واجب بودن طهارت مولد براي شاهد فهم و استنباط بشه فقيه بر اساس فرمول علمي چاره اي جز بيان اين شرط در فتوا و حكم شرعي ندارد اما اينكه آيا از منابع شرعي چنين شرطي به عنوان شرط صحت شهادت شاهد استنباط مي شه يا نه امري علمي و فقهيه كه در جاي خودش جاي بررسي و تأمل داره وحتا ممكنه با تأمل مجدد به نتيجه ديگري برسيم .

    اما درباره نكته دومي كه فرموده بوديد عرض كنم كه شما عمل عده اي را به پاي اسلام ننويسيد ! به شما حق مي دم كه نسبت به برخي از اين امور اعتراض داشته باشيد اما اين كه رفتار بعضي از كسان نشان دستورات اسلامي باشه فكر قابل اعتمادي نيست .

    از سوي ديگه اگر قرار باشه حوزه مسائل علمي با انگيزه هاي عملي اجتماع در هم آميخته بشه و هر حرفي هر كجا زده بشه جامعه با هرج و مرج رو برو خواهد شد .

    من هم معتقدم كه به دگر انديشان بايد اين فرصت را داد كه در محافل علمي و با حضور مخاطبان عالم و بي غرضي كه توان تحليل انديشه هاي اونها را دارند حرفها و نظرهاشون را بيان كنند بي آنكه از تعقيب قضائي يا چيز ديگري وحشت داشته باشند و حتما هم براي منتقدين آنها هم همين فرصت را بايد مهيا كرد .بايد دانش جويان و طلاب ما بتوانند از چنين فضايي برخوردار باشند تا بتوانند رشد كنند ؛ ولي باور ندارم كه به عنوان آزادي انديشه افكار بسيط انسانهاي عادي را در معرض هزار جور شك و شبهه و نظر گوناگون قرار بدهيم و اونها رو دچار سردر گمي كنيم .

    مسئولين هم نبايد به بهانه دلسوزي براي جامعه اين امكان رااز حوزه ها و دانشگاه ها سلب كنند .البته نا گفته نمانه كه من فكر مي كنم خيلي از اين بگير و ببندها جنبه سياسي داره و نه جنبه علمي . جواب حرف علمي حرف علميه نه ... ( البته اگر حرف علمي بزنن ) .

    به هر روي از توجهتون بي نهايت ممنونم . سربلند باشيد .

    يا حق

    درود بر شما.

    من متن رو مطالعه كردم و نكته اي برام بسيار جالب اومد. شما تكليف خودتون رو در نقد مشخص كنيد: آيا تمام اين اصولي كه در باب نقد و كاركردهاش بيان مي كنيد جنبه درون ديني داره؟(يعني مثلا در داخل انديشه ديني در مورد خاتميت كسي نظري داشته باشه و ارائه كنه و ديگري نقدش كنه). يا اينكه جنبه عمومي داره و در حوزه نقد عمومي(تمام انديشه ها) موضوعيت پيدا مي كنه؟ چون در بعضي ايدئولوژي ها همين كه متوجه بشن طرف مقابل فلان انديشرو داره بنابه اصولشون ممكنه كه مجازات براش در نظر بگيرن(سربسته گفتم).

    پاسخ

    بسم الله الرحمن الرحيم

    برادر خوبم سلام

    آنچه در اين سلسله نوشتار بيان گرديد آداب كلّي نقد است اعم از آنكه انديشه مورد نقد در حوزه برون ديني است يا درون ديني .

    اما در خصوص نكته اي كه سربسته مطرح فرموده ايد اگر درست متوجه شده باشم بايد عرض كنم تا زماني كه باور و انديشه اي در حوزه نظريه اي علمي مطرح گردد فقط جاي نقد علمي است اما وقتي با شهوت هاي عملي در هم آميخت و از حالت علمي بيرون آمده و به حركتي بيروني بدل شد سازكار حقوقي هر جامعه اي درباره آن احكام متفاوتي خواهد داشت .

    مثلا همين مسئله خاتميت ( كه عنواني درون ديني است ) ،‏شما مي دانيد كه تعابير متفاوتي در خصوص جريان خاتميت وجود دارد از نظريه جناب اقبال لاهوري گرفته تا انديشه اخير دكتر سروش و از ديدگاه هاي قدماي كلاميون معتزلي و اشعري گرفته تا باور هاي شيعي دوازده امامي و برخي از اين ديدگاه ها در مواردي از هم فاصله مي گيرند و در مواردي به هم نزديك مي شوند . مسلما مادامي كه اين انظار مختلف به صورت يك نظريه علمي مورد بيان قرار ميگيرد هر گونه برخورد قضائي با آن نا رواست چرا كه حوزه انديشه حوزه نقد و پاسخ و مباحثه است ( همانطور كه نمونه هايي از اين مكالمات و مباحثات را در آثار ائمه عليهم السلام مشاهده مي كنيم ) اما آن هنگام كه نظريه اي كه صحت آن قطعي و برهان بردار نيست پا را از حوزه انديشه بيرون گذارد و مسبب بروز فتنه گردد بدل به انگيزه اي رفتاري مي شود كه برخورد با آن شيوه هاي حقوقي و در برخي موارد نظامي را طلب مي كند .

    همانند آنچه حضرت امير (ع) در برخورد با خوارج انجام داد. مادامي كه انديشه خوارج در حد انديشه بود و صف آرايي آنها به درگيري هاي فيزيكي و فتنه امت اسلامي بدل نشده بود آن حضرت همانطور كه در متن آوردم به نقد عالمانه آنها پرداخت اما هنگامي كه از محدوده يك نظريه پا را بيرون گذاشت و جامعه را به فتنه اي آنچنان مبتلا كرد و چاره اي جز برخورد نظامي باقي نماند آن حضرت دليرانه شاخ شيطان را شكست و چشم فتنه را در آورد .

    من هم معتقدم كه در جامعه اسلامي بايد مرز ميان اين دو حوزه كاملا روشن و واضح از يكديگر جدا شود تا هر كسي بتواند در حوزه علم و انديشه نظر خويش را آزادانه ابراز كند و ديگران نيز عالمانه و بدون اتهام و غرض ورزي انديشه او را به نقد بكشند . متاسفانه در جامعه ما اغراض سياسي و جناحي فضا را آلوده كرده است به نوعي كه برخوردهاي مناسب حوزه رفتار با مسائل حوزه انديشه صورت مي پذيرد و عما نقدها را هم به سوي حبّ و بغض هاي سياسي مي كشاند .

    اميدوارم در درك منظور شما به واقع اصابت كرده باشم و توانسته باشم پاسخ درخوري به محبتتان داده باشم .

    در پناه مهربان عالم سربلند باشيد .

    يا حق

    به نام خدا

    سلام عليكم

    نظر به ضرورت نقد مصلحانه و عاشقانه و احساس خلأ بزرگي كه در اين زمينه وجود دارد، من بر اين نظرم كه آن در گفتماني با شركت گروهي از وبلاگ نويسان دنبال شود و از رهگذر آن در حد امكان فرهنگ سازي به عمل آيد.

    من از پيش گروهي به نام «اخلاق وبلاگ نويسي» براي همين منظور ايجاد كرده بودم. امكان ادامه اين گفتمان در آنجا وجود دارد؛ اما اگر به واسطه برخي از مشكلات پارسي يار امكان ايجاد گفتمان در گروه مذكور وجود نداشت، مي توان موضوع را در گفتمان « هتك حرمت ممنوع » دنبال كرد.

    و الامر اليكم