سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از نقد تا تخریب (قسمت سوم)

6-      نقد اندیشه به جای نقد اندیشمند :

در برخی از متون انتقادی آفتی بزرگ به چشم می خورد که موجب کم بها شدن گفتمان نقد بلکه در برخی موارد بی ارزش شدن آن می شود و آن انصراف نقد از  اندیشه به اندیشمند است . نقد اندیشمند در جایی که ناظر به تطورات شخصیت فکری و حقوقی اوست نقد اندیشه محسوب می شود اما آنجا که از شکل بررسی و تحلیل اندیشه ها به سوی نقد شخص او منصرف می شود غالباً به حبّ و بغض ها آلوده می گردد و سلامت نقد را به مخاطره می کشاند .

در این زمینه فرمایش شریف امیر بیان علی (ع) که ( لا تنظر إلى من قال و انظر إلى ما قال ) [1] چراغ راه ناقد صاحب بصیرت است چرا که نظر کردن به گوینده یا اندیشمندی که در صدد بررسی اندیشه اش هستیم هماوره ما را در یکی از دو معضل مجذوب شدن یا مطرود کردن کل اندیشه قرار می دهد . چنانچه صاحب آن اندیشه و گفتار از اشخاص محبوب و مورد احترام ما باشد این امکان وجود دارد که تحت تأثیر همان جذبه از تحلیل عمیق آراء او به دور مانیم و بسا که نکاتی را که در آراء او شایسته نقد است از نظر دور داریم. اما اگر آن شخصیت از کسانی باشد که مورد ارادت ما نیست و به هر دلیلی نسبت به او بی میل هستیم  یا در موضعی مخالف او قرار داریم این آفت به نوعی دیگر دامن ما را خواهد گرفت چرا که ممکن است تحت تأثیر همان احساس برخی از ابعاد صحیح اندیشه او را نیز به غلط تفسیر کنیم و بر اساس همین تفسیر و تفهیم اشتباه، نقد خود را متوجه همان بخش سازیم و بدینسان از نقد کارساز و کارآمد آن اندیشه به دور مانیم .

دیگر اینکه مخاطبِ متفکر نقدِ ما ، هنگامی که تیغ نقد ما را متوجه فرد اندیشمند و نه اندیشه آن فرد می بیند در خود آگاه یا ناخود آگاه خود نسبت به پذیرش اندیشه نقادانه ما موضع سستی خواهد گرفت و آن را نه نقدی علمی و عالمانه که جدلی شخصی خواهد انگاشت که بیش از آنکه بر مبانی سالم علمی و عقلی استوار باشد بر بستری از مهر ورزی یا کینه ورزی شکل گرفته است و به همین سبب تلاش ما از نظر او فاقد ارزش لازم شناخته خواهد شد .

در مواردی که اندیشمند مفروض ما در مبنای اندیشه مطرح شده اش علاوه بر غرض علمی از انگیزه های عملی نیز  برخوردار است راه صحیح آن است که به جای حمله به انگیزه اش ، آن انگیزه را به اندیشه او ارجاع داده و با نقد مبنای اندیشه اش انگیزه ناصحیح او را نیز باطل کنیم . شیوه نقد اندیشه علمی خوارج که با انگیزه عملی آنان همراه بود در بیان نورانی امیر المؤمنین علی (ع) و سازکار ارجاع انگیزه باطل آنان به اندیشه آفل شان و آنگاه ابطال آن اندیشه مشئوم نمونه روشنی از چگونگی نقدی سالم و عالمانه است .

( کَلِمَةُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ نَعَمْ إِنَّهُ لَا حُکْمَ إِلَّا لِلَّهِ وَ لَکِنَّ هَؤُلَاءِ یَقُولُونَ لَا إِمْرَةَ إِلَّا لِلَّهِ وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِر ) [2] .




[1] غررالحکم  ،ص 438

[2] نهج‏البلاغة ،ص 82 ، خطبه 40


» نظر